خط طرح چیست وچرا به آن نیاز داریم؟
.
خط طرح چیست؟
در مورد طرح، طرح اولیه،
پیرنگ، یا پلات داستان تعاریف و توضیحهایبسیاری از طرف نویسندگان و منتقدان
ارایه شده است که بعضی از آنها زیبا اما غیر کاربردی هستند و بعضی دیگر فقط گره بر
روی گره میآورند و کمکی به درک مطلب نمیکنند. بدون اینکه خود را درگیر این
تعاریف و کلمات قصار نویسندگان و منتقدان بکنیم، اجازه دهید تعریفی کاربردی از خط
طرح را در کارگاه استفاده کنیم.
«خط طرح(Plot line)»
مسیر داستان و به طور کلی حوادث و رویدادهایی است که از ابتدا تاانتهای داستان روی
خواهد داد. خط طرح داستان کوتاه معمولاً بسیار کوتاه و در حد یک پاراگراف یا چند
جمله است. این خط طرح موارد ذیل را در بر خواهد داشت:
1ـ شروع داستان
2ـ شخصیت اصلی داستان (توصیف اجمالی)
3ـ حادثهی اصلی داستان
4ـ پایان داستان
خط طرح با این تعریف، میتواند نویسنده نوقلم را از سردرگمی
و به بیراهه رفتن در نگارش داستان حفظ کند. در مورد اصطلاحات فوق نگران نباشید. در
ادامهی بحث به هر کدام از 4 اصطلاح بالا خواهیم پرداخت. همچنین «شخصیت» در جلسهی
چهارم و «حادثه» در جلسهی پنجم به طور کامل تشریح خواهند شد.
نکتهی مهم این است که «فکر اولیه» یا «ایده»ی داستان را با «خططرح» اشتباه
نکنیم. ایدهی داستان فکر خامی است که به واسطهی یک محرک بیرونی در ذهن نویسنده
شکل گرفته است. محرک بیرونی را چون جرقهای فرض کنید که شمعک (پیلوت) بخاری را
روشن کرده است. این شمعک مانند «ایده» شعلهی ضعیف و کوچکی است، اما این قابلیت را
دارد که شعلههای اصلی بخاری را روشن کند. به عبارتی نویسنده با فکر، تامل، و صرف
وقت میتواند ایده را به یک «خط طرح» خوب تبدیل کند و همان طور که شعلههای بخاری
میتوانند تمام فضا و زوایای یک اتاق را گرم کنند، خط طرح مناسب نیز میتواند
داستانی قوی را موجب شود.
برای مثال یک نویسنده جرقهای در ذهنش میزند مربوط به:«خرابکاریهایبچهای
لوس و بیادب». این فکر تنها یک ایده است و نویسنده برای نوشتن خط طرح باید شروع
(مکان و زمان شروع داستان و محیط داستان)، شخصیت اصلی (همان بچهی لوس و بی ادب)،
حادثهی داستان (ماجرایی که پیش میآید)، و پایان داستان را به طور خلاصه بنویسد.
نوشتن این مطالب در چند جمله، خط طرح را تشکیل میدهد. سپس نویسنده از روی این خط
طرح، داستان را می نویسد.
در مورد همین مثال میتوان نوشت: «در خانهی افرادی ساده و از طبقهیاجتماعی
متوسط، مهمان ناخواندهای میآید که پسری حدود 4 ساله، بسیار شیطون، لوس، و بیادب
به نام نادر دارند. افراد خانواده با مهمانها رو در بایستی دارند و به خاطر اینکه
آبرویشان حفظ شود شیطنتهای نادر را تحمل میکنند. این کار باعث میشود که نادر
بسیاری از اسباب و اثاثیهی منزل آنها را بشکند و خراب کند. در نهایت مهمانها (و
نادر) میروند و اهل خانه را با وسایل شکسته تنها میگذارند، در حالی که یکی از
اعضای خانواده میگوید خوب شد آبرومون نرفت!»
همان طور که میبینید، ایرادی ندارد علت و سببماجراها و
حادثههای داستان را به روشنی در خط طرح بیان کنید، اما مشخص است که این علتها در
داستان نویسی در لفافه و هنرمندانه به خواننده القا خواهند شد. به همین دلیل باید
گفت: «خط طرح خلاصهای از داستان نیست!» خط طرح چهار چوبهای داستان است. درست
مانند آنکه شما با گچ، تیرک، و وسایل نقشه کشی، زیربنای داستان خود را علامتگذاری
کرده باشید تا بعداً پی را بکنید و بر روی آن خانهای (داستانی) بنا نهید.
در خط طرح نوشته شده در بالا، «شروع داستان» مشخص شده است. توجه کنیدکه
منظور از «شروع»، لحظهی زمانی دقیق یا مکان دقیق نیست! بلکه حدود و حیطهی داستان
است. در خط طرح فوق، مکان داستان یک خانه ترسیم شده است و زمان داستان هر روز یا
شب معمولی خواهد بود.
در این خط طرح، همچنین، شخصیت اصلی داستان (نادر) به طور کلی مشخص شده است.
شاید بعضی از شما موافق نباشید که نادر شخصیت اصلی داستان است و بگویید «راوی
داستان» شخصیت اصلی است. بگذارید دعواهایمان را در این مورد در جلسه سوم (زاویه
دید) و جلسهی چهارم (شخصیت پردازی) انجام دهیم. اما اگر قبول کنید «شخصیت اصلی
کسی است که تمرکز داستان و ماجراها بر روی اوست»، شاید با من هم عقیده شوید.
ماجرای کلی، حوادث داستان، و پایان داستان نیزدر خط طرح فوق
به طور کلی تشریح شده است. در این خط طرح شاید حادثهی اصلی ـ که نمایانتر و مشخصتر
از دیگر حوادث است و باید در اواخر داستان رخ دهد ـ وجود نداشته باشد(که میتواند
جزء ضعفهای یک داستان باشد)، اما به نظر من همان گفتن «خوب شد آبرومون نرفت» از
زبان یکی از اعضای خانوادهای که قرار است آن همه بلا در داستان بر سرشان بیاید،
یک حادثهی اصلی است و پیام مهمی دارد!
آیا به خط طرح نیاز است؟
شاید بگویید تا به حال نشنیده و ندیدهاید که نویسندگان بزرگ ابتداخط طرح
بنویسند و بعد از روی آن داستان. بله، شاید حق با شما باشد. هر وقت شما هم نویسندهی
بزرگی شدید حق دارید بدون نوشتن خط طرح، داستان خود را آغاز کنید!
توجه داشته باشید که نویسندگان کار کشته، مانند استادان شطرنج هستند.بسیاری
از استادان شطرنج، ساعتها به صفحهی خالی شطرنج یا مهرههای بیتحرک روی آن خیره
میشوند و به ظاهر کاری نمیکنند. بسیاری از آنها نیز به نقطهای نامعلوم خیره میشوند
و ظاهراً به خلسه فرو رفتهاند. اما آنها در ذهن خود هزاران و میلیونها حالت مختلف
را ترسیم و تحلیل میکنند.
نویسندگان بزرگ نیز ایدهها را در ذهن خود تحلیل کرده،
به خط طرحهای متعدد بسط میدهند و سپس بهترین خط طرح را برای نگارش داستان انتخاب
میکنند.
برای شروع ـ دست کم برای دهها داستان اول زندگی نویسندگیتان ـ بهتراست قبل
از نگارش داستان، خط طرح خود را مکتوب کنید.
مراحل نگارش داستان
، مراحل کلی خلق یک داستان کوتاه به شرح زیر است دقت کنید
تعیین زاویه دید و راوی- پس از نگارش خط طرح، باید مشخص شود که داستان را چه
کسی روایت میکند. آیا یکی از شخصیتهای درگیر در داستان، داستان را روایت میکند؟
کدام شخصیت؟ آیا روایت مانند فیلمهای سینمایی است و راوی مانند دوربین فیلمبرداری
هیچ گاه خود را نشان نمیدهد؟ در جلسهی آینده (جلسهی 3) به تفصیل در مورد زاویه
دید صحبت خواهد شد.
تعیین توالی ماجراها، اتفاقها و حادثهها- هنگامی که راوی مشخص شد،نویسنده باید
از دید وی ماجراها، اتفاقها و حادثهها را به ترتیب بنویسید. این مرحله، ممکن است
در ذهن یک نویسندهی با تجربه به طور خودکار ایجاد شود و وی این مراحل را بر روی
کاغذ نیاورد. اما یک نویسندهی نوقلم بهتر است این موارد را مکتوب و در نگارش
داستان از آنها استفاده کند. برای مثال در داستان «ماجرای من و شریکم»، میتوان
توالی ماجراها را اینگونه نوشت:
حسین (راوی) در مدت
تعطیلات تابستان بیکار است ←یکی از همکلاسیهای حسین به نام حمید به او
پیشنهاد شراکت در بلال فروشی (دستفروشی) میدهد ← حسین با اینکه از اخلاق
حمیدخوشش نمیآید، حاضر میشود شراکت را با او آزمایش کند ← با کلی چانه زنی بر
سر شراکت حمید شصت درصد، حسین چهل درصد به توافق میرسند ←فردای آن روز هر دو برای
خرید بلال به میدان جنوب شهر میروند ← شوفر اتوبوس اول، آنها را با بار بلال سوار
نمیکند ← با توجیه حمید برای فروش بلالها به « بالای
شهر» میروند ← حمید بلالها را به بعضی از مشتریهای با
ظاهر پولدار بسیار گران میفروشد ←کودک فقیری ملتمسانه به بساط آنها نگاه میکند،
حمید با او تند برخورد میکند و میخواهد او را دور کند اما حسین با پول خودش برای
او بلال آماده میکند ← حمید چند بلال را به قیمت بسیار بسیار گران به
یک مادر و پسر پولدار میفروشد ←حسین از رفتار و کردار حمید بسیار ناراحت است ← سر تقسیم سود حمید قصد دارد سر حسین کلاه
بگذارد اما حسین هوشیار است ← درنهایت حسین تصمیم میگیرد شراکتش را با
حمید به هم بزند و خودش جداگانه کار کند.
نگارش داستان کوتاه- همان
طور که گفته شد، بسط دادن خط طرح وماجراهای آن به داستان، مستلزم خلاقیت، نثر
مناسب، استفاده از فنون نگارش داستان کوتاه، و ـ بیش از همهی اینها ـ «تجربه»
است. در ادامهی همین گفتار پیشنهادهایی در مورد نگارش داستان کوتاه ارایه خواهد
شد.
بازنویسی ـ شاید مهمترین مرحلهی نگارش داستان، باز نویسی باشد. توجه داشته باشید
که به عنوان یک نویسنده، به ویژه زمانی که نویسندهی مجرب و معروفی شدید ـ هیچ
داستانی را قبل از بازنویسی به کسی ارایه نکنید؛ حتا اگر آن فرد بخواهد به طور
خصوصی اشکالها و ایرادهای داستان شما را به خود شما بازگو کند. بازنویسی جزئی از
مراحل نگارش داستان است و تا انجام نشود، داستان نویسنده، داستان کاملی نخواهد
بود. این مهم را درجلسهی دهم مورد بحث قرار خواهیم داد.
نگارش داستان کوتاه
نگارش داستان کوتاه کار
واقعاً دشواری است که روز به روز دشوارتر نیزمیشود. شاید بزرگترین دغدغهی ذهن
نویسندهی جوان در به تحریر در آوردن داستان کوتاه، نقطهی شروع و پایان داستان
باشد، حال آنکه علاوه بر اینها، ایجاد کشش و جذابیت برای خواننده، باید مد نظر هر
نویسندهای باشد. کاری که با پیرتر شدن «داستان کوتاه» روز به روز سختتر میود.
امروزه داستان کوتاه باید به نحوی نوشته شود که نام داستان، خوانندهرا به
خواندن جملهی اول داستان ترغیب کند، جملهی اول خواننده را تا پایان بند
(پاراگراف) اول، و آن تا پایان صفحهی اول و این تا پایان داستان همراه سازد.
قطعاً این گونه نگارش کار یک نویسندهی زبردست است و کسی از نوقلمان انتظار ندارد
که چنین نثری داشته باشند، اما باید توجه کرد که هدف نهایی، رسیدن به چنین نگارشی
در داستان کوتاه است.
نکاتی که در ادامه میآید، تنها اشارههایی برای توجه بیشتر به نگارشداستان
و جستجوی آن نکات در داستانهای موفق نویسندگان بزرگ است.
1- عدم تعادل، سرچشمهی داستان
«داستان از جایی شروع میشود که تعادل زندگی بر هم خورد». این جمله رابارها
شنیده اید و باز هم خواهید شنید. اما درک و به کارگیری آن در ایده و داستان مستلزم
تجربه و توجه به داستانهای نویسندگان بزرگ است.
2- سیر داستان
داستان کوتاه با شرح (Exposition) وضعیت آغاز شده، گسترش (Development) مییابد،و با بار نمایشی (Drama) بهپایان میرسد. برای مثال
در داستان «ماجرای من و شریکم»، یکی دو صفحهی اول شرح، قضیهی شراکت و تمامی
ماجراهای بعد از آن، گسترش، و بر هم خوردن شراکت درام داستان بود.
3- ایجاد پرسش
نویسنده باید در حین داستان، در ذهن خواننده پرسش ایجاد کند. خوانندهباید از
خود بپرسد: «چرا عباس از امیر میترسد؟»، «چرا عاطفه عاشق علی است؟»، «چرا راحله
حقیقت را به همکارش نگفت؟»، «چرا صمد در مقابل کار فرید، عکس العملی نشان ندارد؟»،
و... «چرا»های ذهن خواننده ایجاد کشش میکند. اما نویسنده باید در جای مناسب
داستان، پاسخ آن چراها را گنجانده باشد.
4- مدیریت اطلاعات
طبیعی است که نویسنده تمامی ماجراها، اتفاقات، حادثهها، نقشهها وفکر و
درون شخصیتهای داستانش را میداند، اما چه زمانی باید این اطلاعات در اختیار
خواننده قرار گیرد؟ اگر نام یک داستان پلیسی ـ جنایی «کشته شدن سعید به دست رضا»
باشد، کسی آن داستان را خواهد خواند؟ نویسنده بر اساس تجربه و خلاقیت خود باید
دریابد که چه زمانی و چه اطلاعاتی را باید به خواننده منتقل کند. طوری که خواننده
پس از گرفتن آن مطالب در ذهن خود بگوید: «آهان! پس این قضیه وجود داشت! همین بود
که 2 صفحهی قبل فلان شخصیت، چنان کاری کرد... آهان!»
5- تصویر بجای تلقین
چخوف میگوید: «وقتی میخواهید غم انگیزی چیزی را نشان بدهید، خود آنچیز را
تصویر کنید». نویسنده نباید درام داستان و دیگر نکات به ویژه پیام را مستقیما در
داستان بیاورد یا ناشیانه به آن اشاره کند. روایت کردن قوی یک ماجرا، به صورتی که
خواننده بتواند آن را در ذهن تصویر کند و آن قدر واقعی ببیند که احتمال دهد برای
هر انسانی ـ حتا خود خواننده ـ ممکن است اتفاق افتد، بهتر از تلقین کردن مستقیم
عقیدهی نویسنده در داستان است. گورکی میگوید: «هر چه دایرهی تجارب نویسنده وسیعتر
باشد، جانبداری و تعصب در نوشتههایش کمتر خواهد بود.»
6- پایان غیر قابل پیشبینی
نوشتن داستانی که خواننده نتواند پایان دقیقی برای آن پیشبینی کند،بیشک
مهمترین عامل ایجاد کشش و جاذبه است.
تمرین
• دو داستان زیر را بخوانید:
o چکمه / هوشنگ مرادی کرمانی
o قلعه شاه مال منه / محمد
میرکیانی
• خط طرح داستانهای فوق را بنویسید.
.
منابع
1. میرصادقی جمال. ادبیات داستانی. موسسه فرهنگی ماهور. تهران. چاپ دوم،1360.
2. حجوانی مهدی. مایه داستان. موسسه انتشاراتی سوره. تهران. چاپ دوم،1376
3. میرصادقی جمال. ارکان
داستان کوتاه. در: میرصادقی جمال (مولف)،ادبیات داستانی. موسسه فرهنگی ماهور.
تهران. چاپ دوم، 1360.
4. بهشتی الهه. طرح. در: عوامل داستان. بهشتی الهه، مولف. انتشارات
برگ.تهران. چاپ دوم 1376.
WwW.ANTi666.iR نقل در
بسیار مفید بود.
به وب من هم سر بزنید و نظرتان را بگویید. لینکم هم بکنید.
سلام ممنون از محبت شما چشم حتما